معنی روز قضاوت

حل جدول

روز قضاوت

اثری از رویا ظریف


قضاوت

داوری


قضاوت کردن

داوری

لغت نامه دهخدا

قضاوت

قضاوت. [ق َ / ق ِ وَ] (از ع، اِمص) در تداول فارسی زبانان به معنی قضاء. رجوع به قضاء شود.


قضاوت ورزیدن

قضاوت ورزیدن. [ق َ / ق ِ وَ وَ دَ] (مص مرکب) به شغل قضاوت مشغول بودن. قضاوت کردن.

فرهنگ عمید

قضاوت

(حقوق) داوری در مورد امر مورد دعوا،
حکم کردن بین دو یا چند نفر، داوری کردن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

قضاوت

حکم، دادرسی، داوری، محاکمه

فارسی به آلمانی

قضاوت

Anblick (m), Ansicht (f), Ausblick (m), Satz (m), Urteil (n), Verurteilen, Verurteilung (f)

فرهنگ معین

قضاوت

(مص ل.) حکم کردن، (اِمص.) داوری. [خوانش: (قَ وَ) [ع. قضاوه]]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قضاوت

دادوری، داوری

کلمات بیگانه به فارسی

قضاوت

داوری

فارسی به عربی

قضاوت

جمله، حکم، قرار، وجهه النظر


قضاوت کردن

انصح، قاضی، اِجتهادٌ


کرسی قضاوت

مقعد

فرهنگ فارسی هوشیار

قضاوت

حکم کردن

معادل ابجد

روز قضاوت

1520

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری